یاسمین زهرایاسمین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
ماه سمینماه سمین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه سن داره

یاسمین مامانی وبابایی

امروز(15 اردیبهشت) یاسمین خانم وارد یازده ماهگی شد و من میخوام از امروز خاطرات دخترم رو براش بنویسم .از زمان تولدش از روزایی که یه دخمل کوچولو واروم بود تا حالا که خیلی بازیگوش شده .الانم که دارم مینویسم کلی بریزو بپاش کرده دورو برش رو و من فقط تا وقتی میتونم ادامه بدم که مشغوله به محض اینکه دلش رو بزنه باید کار جدیدی شروع کنه.و امروز اولین روزیه که یاسمین پایه مبل رو میگیره و چند ثانیه می ایسته.

 

             

این روزهای دخترای مامان

سلام  برای گل دخترهای مامان و بابا. یه ماه از سال نود هفت هم به خیر و خوشی گذشت خداروشکر ساعت یک ونیم بامداد سی ویکم فروردین ماه هستش. و ما تا امشب هم دست از عید دیدنی و دید و بازدید برنداشتیم.با همه شیطنتهای  دو تا وروجکمان پا به پای بقیه ادامه میدیم و همراه میشیم. این روزها وشبها بازیگوشی ماهی قشنگ مان به اوج خودش رسیده. از هیچ چیزی در خانه و مهمانی دریغ نمیکنه برای سرک کشیدن و سر در اوردن. همچنین خوردن. الهییی که همیشه سالم باشن گلهای من و خدا به من وبابایی توان رسیدگی و مواظبت ازشون رو بده. خیلی خیلیییی باید هواسمون باشه .غفلت کردن همانا و زخمی شدن و ضربه خوردن کوچولو یما هم همانا. فقط خدا نگهدار همه کوچ...
31 فروردين 1397

توسکستان 97

شنبه بیست و یکم فروردین نود هفت   یه گردش عالی در هوای مه الود و سرد           سلفی دختر طلا     کلی بازی و بازیگوشی  کردن دخترای مامان و بابا.   ...
31 فروردين 1397

گردش و تفریح

طبق روال همیشه  بابا جونی روزهای قبل از شیفتش دخملی ها رو به گردش میبره. تا حسابی بازی کنند.   از نمونه سلفی های یاسمین قشنگم       مرسی باباجونی دوست داریم.   ...
23 فروردين 1397

سال 97

بعد از مدتها اومدم بنویسم برای گل دخترام. دخترای ناز مامانی بابایی.در حالی که روزهایی پایانی فروردین ماه 97 رو میگذرانیم. بابا جونی اولین شیفت سال رو رفته.و دخملی هام که خوابن. خداروشکر سال خوبی رو شروع کردیم.با همه تنش ها واسترس های پایانی سال 96 در رابطه با جابجا شدن به خونه جدید. اما خوشبختانه بابا جونی مثل همیشه سنگ تمام گذاشت تا به قولهایی که داده بود عمل کنه. مینویسم از امروز که بعد از مدتها به قولی که به یاسمینم داده بودم عمل کردم.که به شهر مشاغل ببرمش.اولین تفریح که سه تایی رفتیم.               کلی بهشون خوش گذشت .تا اخر شب که دختر طل...
23 فروردين 1397

بدون عنوان

چهار و چهار ده دقیقه صبح . سه شنبه چهاردهم اذر ماه نود و شش. ماه سمین خانوم خواب نداره . منم میبینم مقاومت بی فایده هستش پس میام توی حال و چراغ ها رو روشن میکنم تا بازی کنه برای خودش. فردا شش صبح هم باید راه بیفتم برم سمت دانشگاه. خدای من ...
14 آذر 1396

بدون عنوان

عکاسی در فضای باز [img:photos/file_21932.jpg] [img:photos/file_21934.jpg] [img:photos/file_21935.jpg] [img:photos/file_21936.jpg] [img:photos/file_21937.jpg] [img:photos/file_21938.jpg] [img:photos/file_21940.jpg] [img:photos/file_21942.jpg] [img:photos/file_21943.jpg] ...
11 مهر 1396