یاسمین زهرایاسمین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
ماه سمینماه سمین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

یاسمین مامانی وبابایی

روز پدرجشن ازدواج و تولد

دوشنبه 21 فروردین 96 به مناسبت روز پدر و سالگرد ازدواج فافا واویسی و تولد نیما جون .خونه ما جشنی گرفتیم وکلی خوش گذشت. پدر جون بابا عبدل بابایی روزتون مبارک.بیشتر از همه دنیا دوستتون داریم همیشه سلامت باشید سایتون رو سرمون باشه. خاله فاطمه و عمو اویس چهارمین ساگرد عروسیتون مبارک. نیمای عزیز سیزده سالگیت مبارک.         ...
27 فروردين 1396

اینچه برون

پنجشنبه بیست و چهارم فروردین 96. اخرین روز مرخصی یه هفته ای بابایی. تصمیم گرفتیم که بریم به کویر و مرز اینچه برون.ماه سمینم خوب و ارام بود شیر میخورد و میخوابید. اما نازدار مامانی یاسمین طلا تا میتونست حرف زد و حرف زد و حرف زد. درست از شروع حرکت تا مرز و از انجا به گمیشان و بندر ترکمن .عین تمام مسیر رو حرف زد     و در مسیر برگشت هم با اسباب بازی پر سرو صدایی که بابا جونیش خریده بود... ...
27 فروردين 1396

بدون عنوان

با کلی تاخیر برگشتم.تا بنویسم که چه لذتی داره داشتن دو تا فرشته کوچولو که با همه شیطنت هاشون دلم میخواد که ثبت بشه تا وقتی برای خودشون خانمی شدن بدونن وببینن و بخونن که چه جیگرایی بودن و هستن برای من و بابایی و بقیه. بنابراین از امروز شروع میکنم وسعی میکنم به روز باشم وهم از این مدتی هم که گذشت مینویسم. امروز بیست و شش فروردین 96.یاسمینم سه سال و  نه ماه و دوازده روز..و ماه سمین سه ماه وبیست و دو روز.کم کم هوا داره گرم میشه و یاسمن طلا به شدت گرماییه باید به فکر لباس خنک و نخی باشم براش.و به سراغ لباساش رفتیم.و دخترم که عشق عکس و..     و عکسی که دخترم از عروسکش گرفت ...
27 فروردين 1396

عید 96

دخترای قشنگم عیدتون مبارک امروز شنبه بیست و ششم سال 96 یاسمین خانوم مشغول بازی توی اتاقشه. ماه سمین هم تو خوابه نازه. بابا جونی هم که روزه دارن امروز خوابیدن. عاشق عکس گرفتن دخترم.       دختر طلا بعد از تحویل سال 96         ...
26 فروردين 1396

ماه سمین قشنگم

امروز هفتم اسفند 95 ماه سمین قشنگ ما دو ماهه شده و امروز واکسن زده و بیقراره. و مامانی از امروز میخواد خاطرات قشنگ دو تا دختر نازش رو بنویسه.
7 اسفند 1395

عید 95

                                                 یاسمینم عیدت مبارک       ...
20 فروردين 1395

یاسمین در چهارمین سالگرد عقد

 یکم اسفند ماه یه روز قشنگ بود از اخرین ماه  فصل زمستان سال 89.  که مامانی و بابایی این دخمل یکی یه دونه به عقد هم در اومدن و در ان روز با هم پیمان بستن که تا همیشه در کنار هم عاشقانه زندگی کنند. الانی که دارم مینویسم چهار سالی از اون روز گذشته .و یاسمین زیبای ما شیرینی زندگی ما رو صد چندان کرده. بازیگوشی های یاسمین با کیکی که عمه جونش زحمت کشیدن.        خدایا خوب من از دل همه ادما باخبری.... خداجونم ازت میخوام .... خدای من .... ...
1 اسفند 1393

بهار در زمستان

  22 بهمن ماه 93   روز 22 بهمن ماه تصمیم گرفتیم بعد از شرکت در راهپیمایی به گردش رفته و از این موقعیت استفاده کنیم. از شهر خارج شدیم و برای دیدن مناظر و طبیعت این بار به طرف جاده قدیم نوکنده و گلوگاه حرکت کردیم. از انجایی که زمستان امسال هوا بسییییار بهاری بود و همه جا سر سبز .در مسیر مان گله های زیادی از چریدن در این سبزه زار ها لذت میبردند و  یاسمین خانوم ما هم از دیدن این همه بع بعی کلی ذوق میکرد بابایی تند تند ماشین رو نگه میداشت که دخملی با بع بعی ها صحبت کنه       شکوفه های بهاری   ...
22 بهمن 1393