روز تولد
در پست قبلی تا اونجایی نوشتم که یاسمین یک ماه زودتر از اون موقعی که منتظرش بودیم به دنیا اومد و ان روز برای مامانیش و بابایی روز استرسی بود.چون سال قبل مامانیش تجربه تلخی رو تجربه کرده بود اونم در چهار ماهگی درست مثل همین اتفاقی که باعث شد یاسمینم یک ماه زودتر به دنیا بیاد.با همه استرسی و نگرانی به بیمارستان حکیم جرجانی رسیدیم و مامانی در فاصله ای که بابایی ماشین رو پارک کنه خودش رو به قسمت پذیرش رساند. اولین سوالش از پرستار این بود که نی نی ام سالمه ؟براش مشکلی پیش امده؟اخه هنوز که وقتش نشده؟و پرستار با مهربانی به مامانیش و بابایی که تازه رسیده بود دلگرمی داد و گفت طوری نیس یکی از همکارای خودم هم همینطور شد و الانم نی نی شون سالم و سر حاله. همه این دو ساعت بابایی و عمه جونی پشت در اتاق منتظر تولد دختری بودن.خدارو شکر یاسمین زهرا دو ساعت بعد از بستری شدن یعنی ساعت 10:35روز 15 تیر ماه متولد شد.
دختری رو یک ساعتی از منامانیش دور کردن تا در اتاق کناری تحت مراقبت باشه تا از همه لحاظ ازمایش بشه که مشکلی نداشته باشه .و مامانیش از هر پرستار و مامایی که از اتاق نوزادان می امد حال و وضیعت دختر کوچولوش رو می پرسید .خیلی نگران بود و برای بغل کردن یاسمینش خدا خدا میکرد.
مامانیش به بخش منتقل شد و یه کمی دیرتر یه دختر تر گل ورگل رو صحیح و سالم رو اوردن که یاسمین مامانی و بابایی بود و تحویل مامانیش دادن و مامانیش تا به امروز اونو از خودش جدا نکرده که نکرده .
خدا رو شاکریم از هدیه چنین نازنینی.