سرسره بازی
همین بعد از ظهری (چهارشنبه نوزدهم شهریور 93)با مادر جون و خاله جونا رفتیم خونه ترنم جون (دختر عمو) .ما و عسل پسری با هم رسیدیم .
الان که فکر میکنم میگم با این دوتا وروجک چه اعتماد به نفسی داریم ما که از همه زودتر زودتر خودمونو رسوندیم و اول از همه اونجا حاضر بودیم.
جلوی در خونه با بابایی ترنم خانوم احوالپرسی کردیم و شما دوتا از همون توی اسانسور شروع کردید.
از دیدن ترنم کوچولو و دختر عمو خدیجه خیلی خوشحال شدیم و اما یاسمین و سید محمد ....
تا دلشون میخواست بازیگوشی کردن ترنم هم که خانومی شده برا خودش همه وسایلشو در اختیارتون گذاشت.
این فقط یه نمونه از کارهای یاسمین و سید محمد که من فرصت عکس گرفتن پیدا کردم
اینجا یاسمین خانوم موفق میشه هوااااااااااااااااااا
عسل پسر که خاله قربونش بره که دیگه نگو .یکی یه دونه هم میبینه دو طرف سرسره پر شده فرصت رو از دست نمیده و زیر سرسره رو هم غنیمت میدونه
بالاخره ما امروز برنامه ای داشتیم .
مرسی ترنم جونی و مامانیش.