بازیگوشی
دختر ناز مامانیش روز به روز خانوم تر میشه کارای جدید یاد میگیره. کم کم داره یاد میگیره که خودش از زمین بلند شه و بایسته .اونم بیش از چند ثانیه.
بیشتر هم این قسمت رو می پسنده و ساعتها اینجا میمونه.
گل دختری خیلی به مامانیش وابسته است وارد هر جمعی که میشیم اگر کسی بگیرتش میزنه زیر گریه .حتما باید یه کمی بگذره تا از بغل مامانیش جدا بشه.
فکر میکنم پنجمین مروارید عزیزم هم داره خودشو نشون میده. آخه این روزا یاسمینم خیلی بیقراری میکنه .از بینیش آب میاد و دست های کوچولوشو میزاره توی دهنش.
همش باید دنبالش باشی خیلی سریع چهار دست و پا میره و هر چیزی رو میگیره و می ایسته.
به چیزی که دنبالش بود رسید.
این روزا دیگه دخملی رو تنها توی تختش هم نمیشه گذاشت وقتی کوچکتر بود جای امنی براش بود ولی حالا نه.
همش میخواد بایسته .
میخواد محکم روی پاهای کوچولوش بایسته و تلافی اون وقتایی که فقط و فقط به چرخیدن عروسکای موزیکال تختش نگاه میکرد رو در بیاره.
میخواد میله های تختش رو بگیره و بایسته و از بالای بالا به همه جا نگاه کنه .
میخواد با صدای یا علی گفتن مامانیش برای بلند شدن نشون بده که دیگه بزرگ شده و
یاسمین زهرا میتونه روی پاهاش بایسته.
خدایا شکرت به خاطر این همه مهربانی